فوتبال روز:تاریخ لاف گزاف ما است. در این تاریخ که نویسنده و مخاطبش خودمان هستیم، بزرگ و برنده، دلاور و دانا، قهرمان و قله خودمان هستیم و باقی دنیا چیزی نیستند جز یک مشت بازنده و بدبخت، کوچک و کودن، فراموش شده و فنا شده
برنامهی نود حتی اگر کمک حال فوتبال نباشد، یک کلاس فشردهی جامعهشناسی ایرانی است. در ایران شکست خوردن یک نفر یعنی تطهیر و بازیافت همهی شکستخوردهگان قبلی. برای همین کسانی جلو دوربین نود به شکستخوردهی جدید فوتبال ایران حمله میکردند که خودشان شکستخوردههای قبلی این فوتبال بودهاند.
[یادآوری یک: مهندس عابدینی رئیسفدراسیون فوتبال ایران بود. تیم ایران به بازیهای آسیایی- نه جامملتها- رفت و در گروهش با یک برد جلو یمن حذف شد و به کشور بازگشت.]
2.نقش بازی کردن یکی دیگر افعال مورد علاقهی ما ایرانیهاست. ما میتوانیم زمانی دستیار سوم سنتیترین مربیان ایران یعنی علی پروین و ناصر ابراهیمی باشیم اما در زمانی دیگر ردای مدرنیسم بر تن کنیم و با کمک کتاب گزینگویههای مشاهیر و حفظ کردن نام چند فیلم سینمایی، تبدیل به کارشناس فهیم فوتبال بشویم.
[یادآوری دو: تیمملی ایران در بازیهای مقدماتی جامجهانی 1994 شرکت کرده. در بازی اول به کرهجنوبی سه بر صفر میبازد و بین شش تیم پنجم میشود. سومین دستیار علی پروین بعد از ناصر ابراهیمی و محمد مایلیکهن، در آن بازیها، شخصیست به نام امیر حاجرضایی.]
3.ما ایرانیها فقط عیبهای دیگران را میبینیم. آینه در فرهنگ ما تعریف نشده است. با اینکه در ضربالمثلهایمان توصیه شده قبل از جوالدوز زدن به دیگران یک سوزن به خودمان بزنیم، اما با همهی عشقمان به آموزههای ملیمیهنی، هیچوقت اینکار را انجام نمیدهیم و به خاطر همین مثلا میگویم فلان کس برای سرمربی شدن در تیمملی باید یک پولی هم به فدراسیون میداد اما دربارهی موقعیت و وضعیت خودمان چیزی نمیگوییم.
[یادآوری سه: محمد مایلیکهن در سال 1375 وقتی که در روزمهی فوتبالیاش فقط دستیاری علی پروین در تجربههای تحقیرآمیزی مثل حذف در گروه مقدماتی جامملتها و عدم صعود به جامجهانی ثبت شده بود، یکباره سرمربی تیمملی ایران شد؛بدون اینکه پولی به فدراسیون وقت بپردازد!]
4. ایرانی هستیم و در زمان موفقیت دیگران سکوت میکنیم و در زمان شکستشان با مشت و لگد به جانشان میافتیم. مثلا وقتی در جامملتها سه بازی اول را بردیم، از سرمربی یک تیم باشگاهی دربارهی بازیهای تیمملی پرسیدند و ایشان گفتند که حرفی ندارم. اما وقتی تیمملی به کرهجنوبی باخت، جناب سرمربی تمام شبکههای تلویزیونی و خبرگزاریها را با اظهارات آتشینشان آباد کرد.
[یادآوری چهار: علی دایی در بازیهای مقدماتی جامجهانی 2010 از 5 بازی تنها 6 امتیاز به دست آورد و با تیمملی امارات به لطف درخشش مهدی رحمتی مساوی کرد و به عربستان در استادیوم آزادی باخت]
5. برای ما بیشتر از رفتار آدمها، خود آدمها مهم هستند. مثلا مهم نیست که فلان رفتار غلط است یا نه. مهم این است که آن رفتار را چه کسی انجام داده است. به خاطر همین طی یک بسیج عمومی از سرمربی شکستخورده و ناموفق میخواهیم که برگردد و همین الان، دقیقا همین ثانیه پاسخگو باشد اما به یاد نمیآوریم همین نزدیک به دو سال پیش، سرمربی قبلیمان بعد از شکست نزدیک به هشت ماه غیبش زد و وقتی هم پیدایش شد مصرانه به دنبال پولهای پرداخت نشدهاش میگشت.
[یادآوری پنج: علی دایی بعد از شکست تیمملی مقابل عربستان، در فروردین 88، نزدیک به هشت ماه در هیچ رسانهای حاضر نشد و بعد از مدتی که به عنوان سرمربی پرسپولیس فعالیتاش را آغاز کرد، برای گرفتن حق و حقوقش از فدراسیون فوتبال بابت 6 امتیازی که از 5 بازی کسب کرده بود، یک برنامهی 120 دقیقهای نود را به تسخیر خود در آورد.]
6. غریبهپرست هستیم و همیشه حسرت مرغ همسایه را میخوریم اما معمولا طی یک رفتار پارادوکسیکال به روش پرورش مرغ همسایهمان بیتوجهی میکنیم. مثلا برنامهریزی ژاپن در عرصهی فوتبال برایمان قبلهی آمال است اما همان سرمربیای که در لیگ حرفهای این کشور مشغول به فعالیت است را به عنوان بدترین و تیرهترین سرمربی تاریخ فوتبال کشورمان معرفی میکنیم.
[یادآوری شش: افشین قطبی دو ماه پیش به عنوان سرمربی تیم شیمیزو برگزیده شد و به زودی بازیهای تیم تحت رهبریاش در بهترین لیگ آسیا آغاز خواهد شد. این در حالیست که مربیان لیگ ایران که به اعتراف خودشان از ژاپن خیلی عقب هستند، او را بیسواد و غیرفنی و فوتبالنفهم معرفی میکنند.]
7. عاشق افسانه ساختنهای عجیب هستیم. گاهی چنان قهرمانی میسازیم که مو لای هیچکدام از درزهایش نمیرود و گاهی چنان بدمنی پرورش میدهیم که یک نقطهی روشن در چهرهاش نیست. دزد، دلال، باجگیر، بیادب، شارلاتان،ریاکار، بیسواد، بیفرهنگ و ... صفتهاییست که ما به بدمن سیاه ماجرایمان دادهایم و چنان تختهگاز به پیش میتازیم که انگار اصلا برایمان مهم نیست مردم آیا این قصهی سراسر سیاهی و تباهی را باور دارند یا نه.
[یادآوری هفت: طبق نظرسنجی سایت خبرآنلاین سرمربی تیمملی در ناکامی ما در جامملتها فقط نزدیک به 8درصد نقش داشته و باز به اعتراف همین سایت، کامنتهایی که برای مصاحبهی نکونام دربارهی قطبی نوشته و ارسال شده است، یک به ده، در مذمت نکونام و حمایت از قطبی است.]
8. حرفهای قشنگ هم زیاد میزنیم ما ایرانیان. قرار است دیگر نگاهمان به آینده باشد. اما خیلی زود گذشته را فراموش میکنیم و برای همین بدون گرفتن درسی از اشتباهات قبلیمان به دیدار روزگار نیامده میرویم و دوباره همان اشتباهات را تکرار میکنیم و گناهکاران قبلی، میشوند قهرمانان آیندهمان. برای همین همیشه درجا میزنیم و پیش که نه، فرو میرویم.
[یادآوری هشت: مهندس صفاییفراهانی که حالا قهرمان مدیریت اصولی در فوتبال است، زمانی پای میز محاکمهی همین رسانهها رفت تا پاسخگوی حذف در یکچهارم جامملتها باشد. دکتر دادکان که حالا دلاور و افتخار مدیریت فوتبالیهاست، بعد از شکست در جامجهانی حلقهای به جز گردنآویز مقصران بر گردنش ندید.]
9. تاریخ لاف گزاف ما است. در این تاریخ که نویسنده و مخاطبش خودمان هستیم، بزرگ و برنده، دلاور و دانا، قهرمان و قله خودمان هستیم و باقی دنیا چیزی نیستند جز یک مشت بازنده و بدبخت، کوچک و کودن، فراموش شده و فنا شده؛ در چنین تاریخی ما ناپلئونهای کاذبی هستیم که با تمام فتوحاتمان، با تمام در یاد ماندنهایمان، درست زیر نقطهی منفی صفر ایستادهایم و دست و پا میزنیم.
[یادآوری نه: در تمام این سی و چند سال که ما در آسیا قهرمان نشدهایم، ناپلئونهای زیادی با نامهای مستعار ابراهیمی، پروین، مایلیکهن و قلعهنویی سرمربی تیم ما بودهاند؛ ناپلئونهایی که همه در گذر و قضاوت تاریخ در حافظه و یاد ما باقی ماندهاند؛ بس که بزرگ بودهاند.]
10. پیش به سوی آینده با لشکر شکستخوردهگان؛ شکست دیگری انتظارمان را میکشد. این یکی نه یک یادآوری، که یک پیشگویی ساده و دمدستیست با استفاده از تجربیات تمام این سی سال.
[ اصغر شرفی: در این سرزمین شکستخوردهها لباس فاتحان را میپوشند و از همه طلبکار میشوند.]
منبع:سایت گل