فوتبال روز:انتقال نفت تهران به اراک در هفته گذشته بازتاب مختلفی در رسانههای مختلف داشته و حرفوحدیثهای فراوانی را در این میان به وجود آورده است. خبرگزاری مهر در تحلیلی سرنوشت تیمهای تهرانی منتقل شده را بررسی کرده که مرور آن واقعا جالب است.
با آمدن نفت تهران به لیگ برتر میشد، پیشبینی کرد این تیم هم به جرم حضور در پایتخت به سرنوشت تیمهای پاس، صباباتری و پیکان دچار خواهد شد و به شهری به غیر از «تهران» منتقل میشود.
در آخرین دوره مسابقات فوتبال لیگ آزادگان که در فصل 80 - 79 برگزار شد، بحث انتقال تیم فوتبال سایپای تهران به کرج که در آن زمان شهری از استان تهران بود، به میان آمد. سایپا در آن زمان به کرج رفت و سایپای کرج شد و امروز به سایپای البرز تغییر نام داده است.
انتقال تیم فوتبال سایپا از تهران به کرج، خاستگاه این شرکت صنعتی به ضرر این تیم و فوتبال کشور نبود؛ چرا که سایپا همچنان زیر نظر شرکت خودروسازی سایپا فعالیت میکرد و از حمایت حداقلی مردم فوتبالدوست کرجی بهره میبرد. سایپا طی مدت فعالیت در شهر کرج همان تیم متوسط سالهای حضور در تهران بود و در پنجمین دوره لیگ برتر با هدایت علی دایی به عنوان قهرمانی لیگ برتر رسید. در این مدت بازیکنان شاخصی از تیم فوتبال سایپا به فوتبال ایران معرفی شدند که سرآمد آنها نفراتی چون کریم انصاریفرد، جواد آشتیانی، کاظم برجلو، میثاق معمارزاده، مجید غلام نژاد، مهدی امیرآبادی و ... بودند.
انتقال تیم سایپا از تهران به کرج تجربهای مثبت برای فوتبال ایران بود اما مسوولان تصمیم گیرنده در ورزش و فوتبال تمایلی به تکرار این تجربه از خود نشان ندادند تا اینکه رشد فزاینده تیمهای استان تهران باعث شد در دورهای از لیگ برتر به ناگاه تعداد تیمهای تهرانی به بیش از تعداد انگشتان یک دست برسد. پرسپولیس، استقلال، پاس، صباباتری، سایپا و راه آهن شهرری طی دورههای پنجم و ششم لیگ برتر نماینده استان تهران در این مسابقات بودند و این در حالی بود که استانهایی چون همدان، قم، قزوین و ... در سطح اول فوتبال باشگاهی کشور تیم نداشتند، آن هم استانهایی که در مناسبات فوتبال ایران جایگاهی نداشتهاند.
در هفتمین دوره لیگ برتر و با افزایش تعداد تیمهای شرکت کننده در این مسابقات از 16 تیم به 18 تیم بحث انتقال تیمها از تهران به شهرهای دیگر با جدیت آغاز شد. اولین قربانی، باشگاه ریشهدار پاس بود که در آن دوره نماد یک باشگاه تمام حرفهای بود، پاس تهران که از حیث تعداد قهرمانی شانه به شانه تیمهای استقلال و پرسپولیس میسایید و تقابلش با این دو تیم در ورزشگاه آزادی کم از شهرآورد تهران نداشت و دهها هزار تماشاگر را به ورزشگاه میکشاند. هنوز اهالی فوتبال روزهایی را فراموش نکردهاند که برای تماشای بازی پاس با استقلال و پرسپولیس ورزشگاه آزادی پر از تماشاگر میشد.
باشگاه پاس با پیشینه پنج قهرمانی در لیگبرتر، لیگ آزادگان و جام تخت جمشید، قهرمانی در جام باشگاههای آسیا به همدان رفت با این شعار که فوتبال در همدان زنده شود. پاس تهران مرد، تا پاس همدان زنده شود اما کدام زندگی؟ کاظم اولیایی که خود بانی این انتقال بود، اسیر جنگهای پشت پرده شد و عمر مدیریتش در همدان به دو سال نرسید. از پاس همیشه مدعی تهران که بزرگانی چون حسن حبیبی، اصغر شرفی، همایون شاهرخی، فرامرز ظلی، مجید قفلساز، حسین فرکی، فیروز کریمی، علیرضا حکیمزاده، وحیدهاشمیان، جواد نکونام و ... را به فوتبال ایران معرفی کرد، یک تیم در همدان مانده است که برای تماشای بازی آن امروز ورزشگاههای همدان پر که نمیشود هیچ، برهوت تماشاگر است!
پاس که به معنای واقعی باشگاه بود، مرد. تیم فوتبالش به همدان رفت. به دنبال رفتن پاس به همدان ورزش در باشگاه پاس تعطیل شد. دیگر کسی به یاد نمیآورد تیم کشتی پاس را، تیم فوتسالش را و ... . از آن پاس فقط یک ورزشگاه دستگردی مانده است با درختهایی تنومند که روزهای بزرگی پاس تهران را به یاد میآورد. پاس به همدان رفت تا پتانسیل فوتبال همدان را بالفعل کند، آیا آنچه آن روزها شعار میدادند اتفاق افتاد؟ پاس طی سه سال فعالیت در همدان چه به آن همه افتخار و بزرگی خود افزوده است؟ آیا به راستی از پاس همدان بیش از پاس تهران حمایت شده است؟
تیم پاس به همین سادگی از تهران رفت. سال اول این تیم با وینکوبگوویچ چندان بد نتیجه نگرفت و پنجم شد. در آن روزها حلاوت و شیرینی انتقال پاس به همدان باعث شده بود، ورزشگاه قدس - با ظرفیت پنج هزار تماشاگر - مملو از تماشاگر شود. پس افرادی که مبدع طرح انتقال تیمهای تهرانی به شهرستانها بودند، با این ذهنیت که تمرکز از مرکز کشور باید برداشته شود و فوتبال به سراسر کشور برسد، «صبا» را هم از «باتری»جدا کردند و به استان قم سپردند.
صباباتری هم مانند پاس یک باشگاه واقعی بود. زمین تمرین اختصاصی، ورزشگاه مجهز که مورد تایید AFC بود، امکانات مالی و ...اما همه اینها باعث نشد تا «صبا» با «باتری» بماند. این تیم به قم سپرده شد و شد «صبای قم» از تیمیکه طی چهار سال فعالیت در فوتبال ایران یک بار قهرمان جامحذفی شد و دو بار به لیگ قهرمانان آسیا صعود کرده بود، حالا چه مانده است؟ حاصل این انتقال هم به مانند پاس جذابیت برای یک سال و سکوت برای سالهای بعد بود. در این بین ورزشگاه صباشهر متروکه شد و صباباتری هم به خاطرهها پیوست. حالا این سوال مطرح میشود که فوتبال قم از این انتقال چقدر سود برد؟ آیا فوتبال این شهر متحول شد؟ جذب تماشاگر صبا چقدر بوده است؟ آیا باز هم صبا را همچون سالهای فعالیتش در فوتبال ایران در قامت یک مدعی دیدهایم؟
پس از رفتن پاس و صبا باتری از تهران، پیکان هم رفت، آن هم چه رفتنی. انتقال پیکان به قزوین نه فوتبالدوستان قزوینی را راضی کرده و نه مسوولان این باشگاه را. فقط تیم به قزوین رفته که آنجا بازی کند. پرورش استعداد و رشد فوتبال قزوین هم فعلا در دستور کار نیست! آن پیکانی که روزی گربه سیاه تیمهای مدعی بود، امروز تیمی در انتهای جدول دیده میشود که فعلا تنها هدفش ماندن در لیگ برتر است! امروز پیکان تعبیر ضربالمثل «از اینجا رانده از آنجا مانده» شده است که نه در تهران جای دارد نه در قزوین. در این شرایط ایران خودرو مانند گذشته از پیکان حمایت نمیکند و مسوولان استان قزوین هم انگار دغدغههایی بیش از فوتبال و لیگ برتر دارند، همه اینها باعث شده قزوینیهای حسرت به دل داشتن تیمی در قامت یک مدعی باشند.
اهالی فوتبال هنوز وداع تیمهای تهرانی را فراموش نکرده بودند و دلخوش به این بودند که پروسه انتقال فوتبال از پایتخت به شهرستانها متوقف شده است که بازهم بحث جابجایی پیش آمد. این بار قرار است نفت از تهران به اراک برود. حتما قرار است برود که فوتبال در اراک زنده شود، استعدادهای فوتبال در استان مرکزی جذب این رشته شوند، تماشای فوتبال به سرگرمی جوانان این استان هم افزوده شود و ... . درست مانند همان اتفاقهای فرخندهای که در همدان، قم و قزوین افتاد.
درست یا غلط تیمها از تهران به شهرستانها میروند. میروند که فوتبال را در خارج از تهران زنده کنند اما خودشان تا پای مرگ پیش میروند. همه آنهایی که برای داشتن تیم در لیگ برتر سرو دست میشکستند، حلاوت و شیرینی این تیمها برای ماههای اول است و بعد از آن مشکلات یک به یک از راه میرسند. بی پولی، کم توجهی، اختلافات بین نیروها و مسوولان بومی با افراد و مسوولان غیربومی، بازیکنان ناراضی که برای بازی در تهران قرارداد امضا کرده بودند اما ناچار به بازی در شهرستان هستند، تماشاگرانی که دغدغه شان فقط فوتبال نیست و ...
نفت هم میرود، چون قرار است برود. درست یا غلط میرود اما ای کاش سرنوشتش مثل پاس، صبا یا پیکان نشود!