فوتبال روز

آخرین اخبار فوتبال ایران،لیگ برتر،دسته یک،پرسپولیس،استقلال،عناوین روزنامه های ورزشی،حاشیه های فوتبال،فوتبال دنیا،جدول لیگ برتر

فوتبال روز

آخرین اخبار فوتبال ایران،لیگ برتر،دسته یک،پرسپولیس،استقلال،عناوین روزنامه های ورزشی،حاشیه های فوتبال،فوتبال دنیا،جدول لیگ برتر

محمد خاکپور:علی دایی با انسان‌های عادی تفاوت دارد!

محمد خاکپور:علی دایی با انسان‌های عادی تفاوت دارد! از قطبی فوتبال بین‌المللی ندیدیم. 

از پاس تهران تا MK.FC لس‌آنجلس راهی طولانی است که محمد خاکپور در طی سال‌ها آن را پیموده است. بازیکن آرام خط دفاعی سال‌های دور فوتبال ایران باشگاه‌های زیادی را پشت سر گذاشت تا بازی در تیم ملی ایران و حتی جام جهانی فوتبال را تجربه کند. پاس تهران، بهمن،‌ پرسپولیس، گیلانک سنگاپور و چندین و چند باشگاه دیگر ایستگاه‌های ورزشی خاکپور محجوب بوده‌اند.

او که در مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه با کارت زردهای عجیب و غریب خود، تماشاگران تیم ملی را تا مرز انفجار می‌رساند، یکی از بازیکنان تیم ملی فوتبال در دومین حضورش در جام‌های جهانی بود.
او که زمانی یار جدا نشدنی حمید استیلی بود، این روزها در عرصه مربی‌گری در فوتبال کار می‌کند، بیماری پدر و مادر باعث شد تا او ینگه‌ی دنیا را به مقصد ایران ترک کند و...
* سفر به آمریکا
پیشنهادی که از لیگ حرفه‌ای آمریکا داشتم، سبب این سفر شد. البته همزمان با آن یک پیشنهاد نیز از لیگ حرفه‌ای چین داشتم، من در تست کوپر تیم چینی موفق شدم و حتی پیش قرارداد نیز امضا کردیم اما، زمانی که با همسرم مشورت کردم تصمیم گرفتیم تا به آمریکا برویم و پس از یک سال پسرم به دنیا آمد و به همین دلیل حضورمان در آمریکا ادامه یافت.
* فوتبال آمریکا، لیگی حرفه‌ای با مدیرانی آماتور
پس از اینکه بعد از دو سال حضور در لیگ حرفه‌ای امریکا، یک آکادمی فوتبال تاسیس کردم، این اکادمی بعد از مدتی به یک باشگاه خصوصی تبدیل شد. یادم می‌آید زمانی که این اکادمی را تاسیس کردم ۲ شاکرد داشتم و حالا نزدیک به ۱۶۰ فوتبالیست در باشگاه من فعالیت دارند. این بازیکنان به صورت نیمه حرفه‌ای بازی می‌کنند و اگر بتوانند خودشان را نشان بدهند از طریق دانشگاه‌ها، جذب باشگاه‌های حاضر در لیگ می‌شوند. فوتبال آنجا با فوتبالی که در ایران یا سایر کشورها می‌بینیم تفاوت دارد. آنها لیگی حرفه‌ای به نام MLS(Major League Soccer) دارند که تمام تیم‌های آن از دانشگاه‌ها تغذیه می‌شوند. شرایط در آنجا به این صورت است که بازیکنان از رده سنی ۹ تا ۱۹ سال بازی می‌کنند و از آنجا به دانشگاه‌ها می‌روند و اگر استعداد خوبی داشته باشند و بتوانند خودشان را نشان دهند جذب باشگاه‌ها می‌شوند. باشگاه من در رده سنی ۹ تا ۱۹ ساله‌ فعالیت می‌کند و این بازیکنان پس از حضور در دانشگاه به باشگاهی در لیگ حرفه‌ای می‌روند. از سال ۲۰۰۲ که کارم را در این باشگاه شروع کردم تا به حال چهار بازیکن باشگاهم به دانشگاه‌ها معرفی شده‌اند که یکی از آنها هم به لیگ حرفه‌ای رفت. نکته‌ای که در فوتبال آمریکا دیده می‌شود این است که فوتبال در آنجا همیشه زیر سایه بسکتبال، بیس بال و فوتبال امریکایی بوده، به طوری که اگر ۱۵ سال قبل کسی در امریکا فوتبال بازی می‌کرد، همه می‌گفتند آن فرد دارد در رشته زنان بازی می‌کند. ضمن اینکه در امریکا ان قدر که در رشته‌هایی مانند بسکتبال و بیس بال سرمایه گذاری می‌کنند، روی فوتبال سرمایه‌گذاری نمی‌شود. یکی دیگر از مشکلاتی که فوتبال این کشور با آن دست و پنجه نرم می‌کند، این است که هیچ کدام از تیم‌های حرفه‌ای امریکا تیم پایه‌ای ندارند. این یکی از معضلات بزرگ فوتبال امریکاست که آنها هم این مساله را فهمیده‌اند و می‌خواهند داشتن تیم پایه‌ای برای تیم‌های حرفه‌ای را اجباری کنند. البته این یک بخش ماجراست. مشکل دیگری که آنجا دیده‌ می‌شود این است که کل لیگ حرفه‌ای توسط سه نفر آن هم به صورت خصوصی اداره می‌شود. این سه نفر خیلی تلاش کردند کاری بکنند که فوتبال با دیگر رشته‌های ورزشی در امریکا رقابت کند اما چون سه نفر بودند نمی‌توانستند این کار را انجام دهند. از طرف دیگر در آمریکا همه چیز به چشم مسائل تجاری و اقتصادی دیده می‌شود و چون فوتبال از دو زمان چهل و پنج دقیقه‌ای تشکیل شده، شبکه‌های تلویزیون خصوصی نمی‌توانند وسط بازی آگهی تبلیغاتی پخش کنند، به همین خاطر استقبال چندانی از این بازی‌ها انجام نمی‌شود.
* دیوید بکام، بحران مالی و شکست پروژه فوتبال آمریکا
پس از اینکه فوتبال با استقبال مردم آمریکا روبه رو نشد، اداره کنندگان فوتبال این کشور تصمیم گرفتند با آوردن ستاره‌های فوتبال جهان همه نگاه‌ها را به فوتبال امریکا جلب کنند. این تصمیم با حضور "لوتار ماتئوس" شروع و با جذب دیوید بکام ادامه پیدا کرد که حضور بکام این کمک را کرد و در بازی‌هایی که بکام حضور داشت، جمعیت خوبی هم جذب ورزشگاه‌ها می‌شد اما این اتفاق تنها در یک ورزش
* تنها به سرمربی‌گری فکر می‌کنم
احساس می‌کنم که باید در کنار پدر و مادرم باشم به همین دلیل به ایران بازگشتم و با توجه به دوره‌های مختلف مربی‌گری که در آمریکا گذرانده‌ام علاقه دارم تا تجربیاتم را با جوان‌ها تقسیم کنم. در هر صورت مدتی به عنوان دستیار محمد مایلی‌کهن کار کرده‌ام اما، اکنون در توانایی خود می‌بینم که سرمربی باشم. در واقع دیگر به دستیار بودن فکر نمی‌کنم و برخلاف شایعات نه قرار است دستیار پیروانی شوم و نه مایلی‌کهن؛ بلکه می‌خواهم سرمربی یک تیم باشم. به پیشنهاد مالی توجه چندانی ندارم اما، حتما باید یک تیم تهرانی باشد چرا که باید کنار پدر و مادرم باشم.
* پیشنهاد نافرجام کاشانی
در ابتدای فصل حبیب کاشانی برای سرمربی‌گری پرسپولیس به من پیشنهاد داد، البته در همان زمان عنوان کردم که قطبی به عنوان مربی که تیم را قهرمان کرده و سپس حمید استیلی بهترین گزینه‌ها هستند، با این حال کاشانی به بودن من در میان گزینه‌ها اصرار داشت که پس از به توافق نرسیدن کاشانی و سازمان تربیت بدنی این پیشنهاد به طور کامل منتفی شد. در هر صورت در همان زمان هم من و استیلی دو گزینه مجزا بودیم و قرار نبود یکی به عنوان دستیار دیگری کار کند.
* پیروانی بهترین گزینه پرسپولیس
هیچ مذاکره‌ای برای برعهده گرفتن هدایت پرسپولیس با من نشده است و تصور می‌کنم که پیروانی با توجه به شناختی که از گذشته در تیم ملی از او دارم و اینکه از ابتدای فصل همراه پرسپولیس بوده بهترین گزینه برای ادامه کار به عنوان سرمربی پرسپولیس است.
* مربیان ایرانی نتیجه‌گرا شده‌اند
در مدتی که خارج از ایران بودم فرصت داشتم تا دوره‌های علمی و آموزشی مختلفی را بگذرانم و آنچه که تاکنون از چند سمینار مختلف متوجه شدم این است که اطلاعات مربیان ما در سطح بسیار بالایی نیست، در هر صورت مدیران باشگاه‌ها فرصت چندانی به مربیان نمی‌دهند و به همین دلیل روش کاری آنها تنها براساس نتیجه‌گرایی شکل گرفته است.
* شاگرد مکتب شاهین
من خود را شاگرد مکتب شاهین می‌دانم، در دورانی که با مرحوم اکرامی، جعفر کاشانی و نصرالله عبدالهی کار می‌کردیم، مرحوم اکرامی نقش موثری در رشد فوتبال من داشت، پس از آن برای خدمت سربازی به پاس آمدم و روزهای بسیار خوبی را با پاس تجربه کردم و مدت کوتاهی نیز برای پرسپولیس بازی کردم. اما، همواره خود را مدیون مکتب شاهین می‌دانم. از بزرگترین حسن‌های دکتر اکرامی که امروزه دیگر خبری از آن نیست تاکید آن مرحوم بر ادامه و رشد تحصیل بازیکنان در کنار فوتبال بود.
* خاطرات خوب پاس
قهرمانی لیگ و جام حذفی ایران همراه با پاس آن هم در شرایطی که ۱۳، ۱۴ بازیکن بیشتر نداشتیم بسیار شیرین بود. من تمامی مربیان دوران بازی خود را دوست دارم و به آنها احترام می‌گذارم اما، فیروز کریمی مربی بسیار خوب و البته شوخ طبعی بود. در بسیاری از جلسات قبل از بازی صحبت‌های کریمی بازیکنان را از خنده نقش بر زمین می‌کرد.
* در حق مایلی‌کهن اجحاف شد
تصور می‌کنم در زمانی که مایلی کهن سرمربی تیم ملی ایران بود، در حق او اجحاف شد، مایلی‌کهن مربی بود که تمامی بازیکنان را با لفظ "آقا" صدا می‌زد و تمامی امتیازات ایران به غیر از دو تساوی مقابل استرالیا که سبب صعود ایران به جام جهانی شد نیز در دوره مایلی‌کهن به دست آمد. پس از او، ویرا سرمربی تیم ملی شد که بیشتر یک روانشناس بود و پس از صعود به جام جهانی نیز ایویچ سرمربی تیم ملی شد که تاکنون مربی بهتر از او ندیده‌ام.
* علیه ایویچ کودتا نکردیم!
ایویچ یک مربی دقیق و عاشق کارش بود. او تمام وقت خود را برای ارتباط با بازیکنان گذاشته بود و حتی تاریخ ایران را بهتر از بازیکنان می‌دانست. در هر صورت من شایعه کودتای بازیکنان علیه ایویچ را نمی‌پذیرم. در واقع بازی مقابل تیم رم، روز بد تیم ایران بود و دروازه‌بان نیز اشتباهات بسیاری داشت. در هر صورت با رفتن ایویچ فوتبال ما ضرر کرد چرا که اگر این مربی در جام جهانی بر روی نیمکت ایران بود، تیم ما به مرحله‌ی دوم رقابت‌ها صعود می‌کرد.
* خاطراتی از بازی با استرالیا و آمریکا
قبل از آغاز بازی برگشت مقابل استرالیا همه چیز را از دست رفته می‌دیدیم، حتی در ۱۵ دقیقه ابتدایی بسیار خوش شانس بودیم که بازی چهار بر صفر به نفع حریف نشد اما، مردی که تور دروازه ایران را پاره کرد به یاری ما آمد چرا که بازی را از جریان انداخت و بازیکنان ما به خود آمدند و با یک بازی انتحاری و البته خوش شانسی بازی را مساوی کردیم. اما، در مقابل آمریکا تنها برای پیروزی به میدان رفته بودیم، قبل از بازی تعدادی از خانواده‌های شهدا با ما تماس گرفتند و خواهان پیروزی تیم ایران در این بازی بودند، در هر صورت پس از گل استیلی شرایط به گونه‌ای شد که اگر بازی تا صبح هم ادامه پیدا می‌کرد، آمریکا چاره‌ای جز شکست نداشت.
* خط دفاعی تیم ملی مشکلی ندارد
فوتبال بازی خط ها نیست، این یک تیم است که در دفاع و حمله شرکت می‌کند. در هر صورت ایراد فنی ما در بازی مقابل امارات نزدیکی نکونام به خط دفاع و نزدیکی باقری به مهاجمان بود که فضای میان آنها را خالی می‌کرد و توپ را در این فضا در اختیار بازیکنان اماراتی قرار می‌داد. در هر صورت آمدن کریم باقری و شباهت بازی نکونام به بازی کریم نیز موضوعی است که باید به آن توجه شود، نکونام اکنون تبدیل به یک بازی‌ساز تاثیرگذار در میانه میدان شده و نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که با آمدن کریم باقری، نکونام به نقش یک بازیکن کارگر بازگردد، همین موضوع مشکلاتی را در میانه زمین ایجاد می‌کند.
* حضور آبرومندانه در جام جهانی
تیم ملی ایران با جوانان با انگیزه‌ای که در اختیار دارد،‌ بی‌تردید به جام جهانی ۲۰۱۰ راه پیدا می‌کند اما، تنها حضور مهم نیست بلکه باید تلاش کنیم تا این حضور آبرومندانه و همراه با صعود به مرحله‌ی دوم باشد.
* به یاد استاد!
متاسفانه شنیدم که استاداسدی اکنون شرایط خوبی از نظر کاری و درآمدی ندارد، نمی‌دانم چرا فوتبال اینگونه است تا زمانی که یک بازیکن در میدان است، همواره از او یاد می‌شود اما، با پایان دوران فوتبال دیگر حتی در استانی که این ورزشکاران در آن حضور دارند توجهی به آنها نمی‌شود، امیدوارم شرایطی فراهم شود که حداقل در استان‌هایی چون آذربایجان شرقی از استعدادهایی چون استاداسدی و سایر ورزشکاران نامدار استفاده بیشتری شود.
* جام جهانی، آمریکا و ما
تفاوت فوتبال ما و آمریکا این است که آنها برنامه‌ریزی خیلی دقیقی دارند. به عنوان مثال لیگ آمریکا تشکیلات مجزایی با فدراسیون فوتبال این کشور دارد و تمام فکر و ذکر مسوولان فدراسیون فوتبال آمریکا روی تیم‌های ملی‌اش است. من همیشه افسوس این را می‌خورم که چرا استعدادهای فوق‌العاده‌ای که در ایران وجود دارد به سمت درستی حرکت نمی‌کنند. در تمام مدتی که من با جوان‌های ایرانی کار می‌کردم، این افسوسم دو چندان می‌شد. واقعا نمی‌توان استعدادهای فوتبال ایران و آمریکا را با هم مقایسه کرد اما، این استعدادهای کم نظیر در جهت و کانال درستی قرار نمی‌گیرند. برزیل هم شرایط ما را دارد اما، آنها می‌دانند که چه دارند. شما اگر در زمینه‌های مختلف بخواهید وضعیت استعدادهای ایران را ارزیابی کنید، می‌بینید که جوانان ما در همه جا موفق بوده‌اند اما، متاسفانه مشکلی که ما داریم به برنامه‌ریزی‌مان برمی‌گردد. وقتی تغییری در سازمان یا فدراسیونی انجام می‌گیرد، فرد مسوول همه را کنار می‌گذارد و می‌خواهد با یکسری از آدم‌هایش کار را شروع کند. این کار مستلزم وقت است و به هیچ کس هم چنین وقتی داده نمی‌شود. من برای شما مثالی می‌زنم. اگر من بخواهم به "ایسنا" بیایم، طبق روشی که وجود دارد، می‌آیم همه را کنار می‌گذارم اما تا می‌آیم با آنها کار کنم، وقتم به پایان می‌رسد و نفر بعدی می‌آید. با این شیوه ما پیشرفتی نمی‌کنیم.
* درجازدن فوتبال ایران پس از جام جهانی ۹۸
اگر بخواهم خیلی خوش‌بینانه صحبت کنم باید بگویم که ما از جام جهانی ۹۸ به بعد درجا زده‌ایم. در جام جهانی ۹۸ تمام هدف‌مان این بود که خودمان را به عنوان کشوری که پس از بیست سال به جام جهانی رفته نشان دهیم اما، بعد از این مسابقات مسیرمان عوض شد. همه به دنبال خودخواهی‌های خودشان رفتند و از فوتبال به نفع خودشان استفاده کردند. مشکل ما در جام جهانی ۲۰۰۶ نبود مدیریت بود. مربیان ما ماموریت لازم برای هدایت این تیم را نداشتند. ما که از دور اوضاع تیم ملی را می‌دیدیم، مشخص بود که درگیری بین بازیکنان و کادرفنی وجود دارد.
* هم نسلان خاکپور، مربیان بزرگ لیگ
خوشحالم که می‌بینم تعدادی از هم بازی‌هایم امروز مربیان بزرگی در لیگ هستند. واقعا عملکرد مدیرروستا جای تقدیر دارد. او به تازگی به جرگه مربیان پیوسته اما، نشان داده که می‌تواند مربی بزرگی باشد. او با یکسری بازیکنان جوان که نه خیلی سطح بالا هستند و نه خیلی سطح پایین، تیمی را ساخته که هم اکنون در بین بالانشین‌های جدول قرار دارد. پیکان در سال‌های گذشته مربیان داخلی و خارجی با تجربه‌ای داشت اما، هیچ کدام‌شان موفقیتی که پیکان مدیرروستا کسب کرده را نداشته‌اند. پیروانی، استیلی و خیلی دیگر از مربیان جوان فوتبال ایران نشان داده‌اند که می‌توانند مربیان بزرگی باشند.
* دایی، مربی بزرگی که خیلی زود سرمربی تیم ملی شد
دایی یکی از افتخارات مملکت ماست، او را تمام آسیا و جهان می‌شناسند و حضور او روی نیمکت تیم ملی اعتبار بالایی است اما، دایی در زمانی به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد که فوتبال ما آشفته بود. تعلیق و تغییر و تحول‌های لحظه‌ای وضعیت آشفته‌ای را برای فوتبال ایران ایجاد کرده بودند. شاید اگر در آن زمان مربی دیگری به جای دایی انتخاب می‌شد، نمی‌توانست مانند او موفق باشد. این موفقیت‌هایی که به دست آمده از شخصیت دایی نشات می‌گیرد و نشان می‌دهد که او شخصیت یک مربی بزرگ را دارد.
اما، به نظرم فدراسیون خیلی زود دست به انتخاب دایی زد. می‌دانم که در آن زمان فدراسیون برای انتخاب سرمربی خیلی تحت فشار بود و تلاش‌هایی که برای انتخاب سرمربی انجام داده بودند به نتیجه‌ای نرسید، به همین دلیل با انتخاب دایی فدراسیونی‌ها‌ می‌خواستند پشت دایی پنهان شوند. دایی اسم بزرگی است و مسوولان فدراسیون پشت نام دایی پنهان شدند. تحلیلم این است که ما خیلی زود دایی را خرج کردیم چرا که می‌توانستیم از دایی در جاهای دیگر استفاده کنیم. او می‌توانست رییس AFC باشد و در آنجا به فوتبال ما کمک کند. دایی چه چیزی کمتر از "بن‌همام" داشت. رابطه و تحصیلات، مقبولیت و معروفیت دایی به همراه خیلی دیگر از فاکتورها نکات برتری دایی از بن‌همام است؛ اما، من متاسفم که با خرج کردن زودهنگام چنین شخصی راه را برای پیشرفت بیشتر فوتبال ایران محدود کردیم.
* دایی، مشاور می‌خواهد
دایی هم مانند تمام انسان‌های دیگر دارای نکات مثبت و منفی است. اما، اگر کنار دایی چند مشاور حضور داشته باشند و بتوانند به او در مواقع دشوار مشورت بدهند می‌توان خروجی بهتری از دایی انتظار داشت. این مشاوران می‌توانند حتی به دایی برای مطرح شدن بیشتر نامش در جهان کمک کنند. من چند روز پیش یکی از مصاحبه‌های علی دایی را در تلویزیون می‌دیدم، او واقعا تغییرات مثبتی کرده است. نحوه برخوردش با خبرنگار، رابطه برقرار کردنش و همچنین صحبت کردنش عوض شده و باید اینها را به فال نیک گرفت. باید همه به او در مطرح‌تر شدن نامش کمک کنیم و او می‌تواند همچنان یکی از افتخارهای بزرگ فوتبال آسیا باشد. همه چیز علی دایی با انسان‌های عادی متفاوت است. اگر شما بازیگران هالیوود را ببینید در کنار آنها کسانی حضور دارند که همیشه مشاوران قدرتمندی حضور دارند. به آنها مشاوره می‌دهند که کجا صحبت کنند، کجا پرخاشگری کنند و کجا سکوت. نمی‌گویم که دایی باید تمام اختیاراتش را واگذار کند اما، کسانی که با انسان‌های عادی تفاوت دارند همیشه به مشاوران احتیاج دارند.
* اتفاق‌های گذشته در کار دایی تاثیرگذار نباشد
ما برای هر کاری که انجام می‌دهیم توجیهی داریم. الان دایی در موقعیتی قرار گرفته که نباید اتفاقات گذشته در کار فعلی‌اش تاثیرگذار باشد. اگر هم تا امروز او این کار را انجام می‌داده نباید از این به بعد باشد چون در جایگاهی است که نباید دیگر به خودش فکر کند. علی دایی سرمربی تیمی است که هفتاد میلیون نفر حامی‌اش هستند، بنابراین نباید مسایل شخصی جایی در تصمیم‌گیری‌هایش داشته باشد.
* اختلاف دایی و مایلی‌کهن
واقعا باعث تاسف است که می‌بینیم دایی و مایلی‌کهن که شاگرد و مربی هستند این چنین رودرروی هم قرار گرفته‌اند. اما ناگفته نماند که این دو آدم‌های بالغ و عاقلی هستند که مسایل خصوصی به خودشان ربط دارد اما، من به عنوان یک کوچکتر اگر بتوانم واسطه آشتی آنها بشوم این کار را انجام خواهم داد.
* افت لژیونرهای ایرانی در اروپا
دلیلش این است که بازیکنان ما در نوجوانی با تفکر حرفه‌ای بزرگ نمی‌شوند. وقتی می‌بینیم بازیکنی مثل مهدوی‌کیا ۱۰ سال مداوم در اروپا بازی کرده به این دلیل است که او از جوانی با فوتبال حرفه‌ای آلمان بزرگ شده است اما، به غیر از او و چند بازیکن دیگر می‌بینم خیلی از بازیکنان ایرانی به کشورهای دیگر رفته‌اند اما، بعد از مدت کوتاهی برگشته‌اند. ما در اینجا به جوان‌ها یاد نمی‌دهیم که بیرون از زمین فوتبال چگونه زندگی کنند. من برای شما مثالی می‌زنم. یکی از پرطرفدارترین برنامه‌های تلویزیونی ایران برنامه ۹۰ است. این برنامه ساعت ۱۱ و ۳۰، ۱۲ شب شروع می‌شود و تا دو صبح ادامه دارد. بیشتر بازیکنان ما برای اینکه این برنامه را ببینند تا آن ساعت بیدار می‌مانند و احتمالا فردای آن روز هم در یک مسابقه حضور دارند در صورتی که این زمانی است که باید بازیکنان حرفه‌ای در خواب باشند. این کارهایی است که ما بلد نیستیم و وقتی به بیرون از ایران می‌رویم، تطبیق پیدا کردن با شرایط جدید برایمان دشوار و حتی غیر ممکن است.  

                              برای دیدن بقیه اخبار در قسمت عنوان

                          آخرین یادداشتها روی خبر مربوطه کلیک کنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد