فوتبال روز:ایرانیانی که دیشب تا پاسی از شب بیدار ماندند و به تماشای داربی میلان نشستند و قبلتر از آن شکست پرویز مظلومی در مقابل چیرو و همچنین غلبه ژنرال در مقابل سرهنگ بوشهریها را شنیده بودند و البته تغییر چهره گواردیولای وطنی را نیز دنبال کرده بودند؛ در حالی به رختخواب رفتند که فکر میکردند فردا صبح در تاکسی، اتوبوس و محل کار باید گوش به بحثهای فنی مردمی بدهند که از دیروز کلی سوژه با خود به همراه دارند.
اما صبح روز دوشنبه هیچکس حرفی از پرویز سوبله چوبله نزد. هیچ حرفی از اینتر دوباره اوج گرفته نبود. کسی از آن تماشاگری که یهو وسط چمن آزادی سبز شد حرفی نزد. امیرپاشای تبریزیها را به یاد نیاوردند که با تراکتور برای رسیدن به صدر جدول دورخیز کرده...
امروز همه حرفها و تحلیلها حول محور یک نفر میچرخید: اصغر فرهادی.
دیشب که همه ما خسته از تماشای بازی فوتبال به خواب خوش رفته بودیم یک ایرانی در آن سوی مرزها برای ما افتخار درو کرده بود. اصغر فرهادی با فیلم تحسینشدهاش «جدایی نادر از سیمین» جایزه بهترین فیلم خارجی گلدنکلوپ را دریافت کرد.
صبح که خوابآلود از جا برخاستیم و صبحانه نخورده به سراغ لپتابمان رفتیم تا ببینیم چه بر سر استقلال آمده. تا ببینیم مصطفیپاشا و ارتش سرخش در فرودگاه معطل نشدهاند. هیچ خبری از آنها نبود. هر چه بود افتخار بود و افتخار.
حالا برای ساعاتی هم که شده از دنیای فوتبال بیرون میآییم و شادیمان را با اصغر فرهادی شریک میشویم. هم او که وقتی جایزهاش را گرفت، گفت: «فکر میکردم که اگر جایزه را گرفتم از کی تشکر کنم. از مادرم یا پدرم یا همسر مهربانم و یا از گروه فیلمم؟ اما حالا میخواهم از مردمم بگویم. آنها مردم صلح و دوستی هستند. متشکرم.»
به افتخار اصغر فرهادی کلاه از سر بر میداریم و حق میدهیم به تمام آنهایی که صبح امروز هیاهوی فوتبال را از یاد برده بودند و کلمهای از ژنرالها و سرهنگها، از سوبلهها و چوبلهها حرف نزدند! راستی آخرین باری که فوتبال یک افتخار جهانی نصیب ما کرد کِی بود؟ کِی پای یک آدم فوتبالی به استیجهای جهانی باز شد تا از ما به نیکی یاد کند؟ از ما که مردم صلح و دوستی هستیم؟
امروز روز حسادت فوتبال به سینماست. سینمای خانهخراب(!) ما بدون ادعا قلههای جهانی را فتح میکند، و فوتبالمان، پر از هیاهو و خالی از افتخار، به راهش ادامه میدهد.