فوتبال روز:تیم ملی ایران تا به حال با مشکل بازوبند کاپیتانی مواجه نبوده است و بنا بر یک سنت قدیمی هر بازیکنی که تعداد بازی ملی بیشتری دارد در نهایت بازوبند کاپیتانی تیم ملی را بر بازو می بندد.در بازی با قطر اما بازوبند کاپیتانی جنجال هایی را در رختکن تیم ملی به وجود آورد.
این قانون در تمامی دوران فوتبال ایران حاکم بود اما افشین قطبی سرمربی تیم ملی قصد دارد این قانون را تغییر دهد و به دلخواه خود بازیکنی را به عنوان کاپیتان تیم ایران به زمین بفرستد، تغییری که با موضع گیری شدید بازیکنان با سابقه تیم ملی مواجه شده است.پیش از بازی با قطر مثل همیشه حسین کعبی در غیاب جواد نکونام کاپیتان اول تیم ملی، بازوبند را به بازوی خود می بندد اما حرف های قطبی باعث ناراحتی کعبی وسایر بازیکنان با سابقه تیم ملی می شود. او پیش ازبازی حرف هایی را عنوان می کند که چند بازیکن کلیدی تیم ملی از این حرف ها ناراحت و عصبی می شوند و با حالتی عصبانی به زمین می روند.
قطبی از تمایل خود برای تغییر کاپیتانی تیم ملی حرف می زند و اینکه باید تیم ملی با کاپیتان دلخواه او به زمین برود. با حرف های قطبی قانون قدیمی تیم ملی زیر سوال می رود و دیگر بازی ملی ملاکی برای بستن بازوبند نیست.او خطاب به بازیکنان گفت:" من دوست ندارم دوازه بان و دفاع راست و چپ کاپیتان تیم باشند و می خواهم یک بازیکن درمیانه میدان کاپیتان باشد. نکونام کاپیتان تیم ملی است و در غیاب اوباید کسی که من انتخاب می کنم کاپیتان شود."
هدف حرف های قطبی به کعبی و رحمتی بود و اینکه قطبی علاقه ای به کاپیتانی این دو نفر ندارد. این در حالی است که در بازی با قطر کعبی با ۸۹ بازی ملی کاپیتان اول تیم بود و مهدی رحمتی درصورت تعویض کعبی به عنوان کاپیتان دوم باید بازوبند را به بازو می بست.قطبی علاقه داشت تا بازوبند را از کعبی بگیرد و آندرانیک تیموریان را به عنوان کاپیتان به زمین بفرستد. اتفاقی که صورت نگرفت و کعبی طبق قانون به عنوان با سابقه ترین بازیکن تیم ملی بازوبند را بر دست خود بست. اما او و رحمتی با حرف های قطبی با روحیه بد وارد زمین شدند که حاصل این جنجال هم باعث اشتباه کودکانه کعبی شد.قطبی پس از بازی حمایتی از کاپیتان تیم ملی انجام نداد و حرم این باخت را به گردن کعبی انداخت.حالا باید در انتظار حاشیههای بعدی باشیم و این اتفاق پس از بازگشا تیم ملی پیامدهای دیگری خواهد داشت.
شما میتوانید علاوه بر واردشدن از آدرس وبلاگ از آدرس زیر
نیز وارد سایت شوید: www.footballrooz.com
از مهرگان بیزارم و از نام پائیز-
وز مهر دارم دیده ای از گریه لبریز
در مهر بی مهر-
هر برگ زردی کز درختی پیر و رنجور -
میافتد و میلغزد و بر خاک راهی می نشیند-
همراه آهی کز دلم سرمیکشد تلخ-
در خاطرم یاد سیاهی می نشیند.
از باد پائیز-
می پیچدم در یاد، فریاد جدایی
وز برگریزش میدود در خاطر من-
پژمردن آن عشق دیرین خدایی
***
در ماه پائیز
او بی خبر از حال من خاموش میرفت-
اما مرا در سینه فریادی نهان بود
یک کاروان اندوه در راه سفر داشت-
خود کاروانسالار پیر کاروان بود.
***
یک روز ابری،روز خاموش و غم انگیز
او بود و من،اما مه او ... یکعمر،تلخی
من بودم و او-
اما نه من .... یک کوه،اندوه
در پیش رو، کوه مصیبت دشت تا دشت-
در پشت سر، دریای محنت،کوه تاکوه.
او رفت خاموش-
من ماندم و اشک-
من ماندم و آه-
من ماندم و فریاد جانکاه.
آن نام جانداروی شیرین-
وآن عشق جاویدان دیرین-
تالحظه های مرگ پیوند-
تا واپسین دم میدود در یاد تلخم
او را چه نامم؟
او را چه گویم؟
او نیمی از من بود و من نیمی از اویم
آن بخت خفته-
همزاد من، نیروی من، بال وپرم بود-
او مادرم بود.
*****
مهدی سهیلی