دنیای فوتبال:مرد عگال به سر مالک تپهای از دلارهای نفتی است. به عنوان مدیر سابق باشگاه نادیالعین امارات به فوتبال ایران گیر داد؛ «آنقدر که در فوتبال ایران حاشیهها دخالت دارند بحثهای فنی و کارشناسی و راهکارهای رشد وجود ندارد.»
۱)و بعد از آن، خلیفه عثمان که در برنامهای تلویزیونی در امارات شرکت داشت تیر آخر را شلیک کرد. بخوانید و کمی دردتان بگیرد؛ «زمانی آرزو میکردم که تیم العین را باشگاههای ایرانی دعوت کنند تا تیمم را محک بزنم، اما الان اصلا حاضر نیستم که العین با تیم های باشگاهی ایران بازی کند و محک بخورد!»
دردتان گرفت؟ چند لحظه استراحت. میتوانید بروید آب یخ بخورید.
2) آنچه خواندید دیروز در لابهلای صفحات یک روزنامه ورزشی خودنمایی میکرد و مثل خیلی چیزهای مهم و زیرپوستی دیگر که به راحتی از کنارش رد میشویم. هنوز برایمان حاشیهها اهمیت بیشتری دارند و هنوز در بند زلف و مارک شلوار و رنگ ماشین بازیکنان هستیم. کمی آنطرفتر، در سرزمینی که تا سال 1971 تحت سلطه بریتانیا بود و اگر شیخ زاید بن سلطان آل نهیان وجود نداشت تا هفت امیرنشین را متحد کند شاید امروز خلیفه عثمان، به جای اینکه مغرورانه روبهروی دوربینهای تلویزیونی بنشیند و دشداشه گرانقیمتش را مرتب کند داشت با پاهای پتی روی شنها دنبال شترش میدوید و برای ما نسخه میپیچید. خلیفه عثمان دیگر افتخار نمیدهد. خلیفه عثمان اصلا حاضر نیست تیمی ایرانی از العین برای بازی دوستانه دعوتنامه بفرستد. خلیفهعثمان از موضع قدرت حرف میزند. او دوست ندارد تیمش به ایران بیاید و به عبارتی دیگر باشگاههای ایران را لایق بازی با باشگاههای عربی نمیداند. مقصر کیست؟ هر که هست خلیفه عثمان و دوستانش نیستند. آنها کار خودشان را میکنند. مشکل ما هستیم که کار خودمان را نمیکنیم. مایی که تنها چهار میلیارد دلار از 10 میلیارد مبادلات تجاری دو طرف را در اختیار داریم.
3) وقتی مرد اماراتی عگال به سر افتخار انجام یک بازی دوستانه را نمیدهد یعنی یک جای کار بدجوری میلنگد. فوتبال کاملا سیاسی شده است و در آخرین نمونه تیرگی روابط مصر و الجزایر را به دنبال داشته و یا در اروپا، سارکوزی مجبور شده از همتای ایرلندی خود عذرخواهی کند. این وسعت تاثیرگذاری فوتبال شوخی نیست. اصلا شوخی نیست. ارادهای که به طور مثال صرف پروژه انتقادبرانگیزی چون منشور اخلاقی میشود اگر در خدمت توسعه فوتبال قرار میگرفت یقینا وضع ما اکنون این نبود که یک اماراتی باشگاه متبوع خود را از سرمان زیاد بداند. فوتبال دولتی ناخودآگاه مشغول بلعیدن ذات واقعی فوتبال است. استعدادهایمان شناخته نمیشوند و داشتن ورزشگاهی مسقف کماکان یک رویاست. چرا؟ جوابی نمیآید. چرا؟ باز هم جوابی نمیآید. پس متاسفیم برای این قصه ادامه دار.
فوتبال ایران نیازمند یک دستگاه دیپلماسی قوی و پیچیده است تا بتواند به مثابه یک عامل اجتماعی کلان، روابط درونی، بیرونی خود را بازسازی کند، اما اکنون هر نقدی با عینک بدبینی سنجیده میشود. بازی آنقدر خندهدار شده که منتقدان پدیدهای مثل منشور اخلاقی در ردیف عاملان پشت پرده کثیف فوتبال طبقهبندی میگردند و منتقدان امکانات سختافزاری و مدیریت باشگاهها نیز نوعی «بدخواه» محسوب میشوند. شاید دلیل این همه بدبینی، آستانه تحمل پایین مخاطبان فوتبال و به تبع آن، مدیران باشد ولی هیچ چیز، هیچ مدیری، هیچ زبان طلبکارانهای، هیچ مسوولی، هیچ ستارهای نمیتواند رنجی را که بعد از خواندن جمله خلیفه عثمان پدید میآید توجیه کند؛ «اصلا دوست ندارم تیم را برای دیداری دوستانه به مصاف باشگاهی ایرانی بفرستم. چون آنها کیفیت ندارند.»
همین و دیگر هیچ.
منبع: روزنامه گل
لطفا در خصوص این خبر نظر دهید